چکیده:
ایالت خراسان در طی قرون چهارم و پنجم هجری دارای فرق و جنبشهای مذهبی و فرقهای زیادی بود که هرکدام در گوشهای از این سرزمین، نفوذ بسزایی داشتند. شهرهای طوس، سرخس، ابیورد و اسفراین اغلب شافعی مذهب بودند و در نیشابور، مرو، مرو رود و هرات غلبه با حنفیان بود، کرامیان در هرات، غرچستان، مرو و حتی در نیشابور، طرفداران زیادی داشتند. معتزله هم در نیشابور جمعیتی بودند و شیعیان دوازدهامامی (و تا حدی اسماعیلی) در شهرهای بیهق، مرو رود و نیشابور حضور قابلتوجهی داشتند، اما موضوع وجود چنددستگی فرق مذهبی در خراسان بههیچوجه بدون حاشیه نبود؛ چنانکه در دورهی غزنویان این ایالت آبستن درگیری میان این فرقهها بود، مخصوصاً زمانی که ابوبکر محمد پیشوای کرامیه به دستور محمود غزنوی، حاکم شهر پرتلاطمی چون نیشابور گردید و او با تعصب بسیار خود معادلات توازن قدرت در آن شهر را به همریخت. صوفیان نیز در این دوره، موردتنفر بسیاری از فرق اسلامی قرار گرفتند، از طرفی دیگر، اسماعیلیان هم بااینکه خود را در پیلهای از تقیّه و اختفا پیچیده بودند؛ با تبلیغات زیرزمینی خود، روزبهروز بر قدرت خویش میافزودند. این اختلافات شامل رقابتهای سیاسی مابین بزرگان فرق و کوشش آنها برای کسب امتیازات و نفوذ بیشتر در جامعه و دولت، دخالتهای سلاطین غزنوی در دامن زدن به این اختلافات، وجود عقاید و جنبههای تحریکپذیر در میان فرقههای مختلف و ترویج عصبیات قومی و قبیلهای و همگام شدن آن با احساسات مذهبی بودند. این تنشها نهتنها بر ویرانی اقتصاد و ساختار شهری - اجتماعی خراسان و بیدفاع شدن این ایالت در مقابل تجاوزات خارجی، تأثیر شگرفتی نهاد؛ بلکه باعث ایجاد زمینه برای قدرت گیری اسماعیلیان نیز گشت.