چکیده:
یکی از مهمترین مباحث معرفتشناسی این است که خاستگاه معرفت کجاست؟ و معرفت برچه اموری مبتنی است؟ چگونه ساحات درونی انسان اعم از ساحت عاطفی، ساحت معرفتی و ساحت ارادی بر یکدیگر تأثیرگذارند؟ آیا عوامل غیرمعرفتی مانند ایمان، تقوا و همچنین فعل دعا به معنای ارتباط وجودی با خدا، بر معرفت فرد نسبت به خود، خدا و کل عالم هستی تأثیر دارند؟ اگر چنین است، چگونگی این تأثیر، در معرفت به خدا چیست؟ این موضوع، از منظر قرآن موضوع مهمی است و بدان توجه شده است. در حقیقت، میل به معرفت نسبت به خداوند و گرایش به دعا، از امور حیاتی و سرنوشتساز است؛ و به جهت فقر وجودی، همزاد و همراه آدمی است. قرآن در بررسی ساحتهای وجودی انسان به دو ساحت طبیعی و فرا طبیعی اشاره نموده است و تدبیر این ساحت جسمانی، توسط روح رحمانی، با سه قلمرو روح؛ یعنی عقل، عاطفه، اراده، صورت میگیرد. از سوی دیگر، شناخت تنها به حوزه منطق و استدلالهای عقلانی محدود نمیشود، بلکه بخش بزرگی از معارف آدمی در گِرو، کشش امیال شکل میگیرد. از دیدگاه قرآن و بسیاری از اندیشمندان، ساحت عاطفی؛ یعنی، گرایشات اعم از مثبت و منفی بهمانند دعا و گناه، در ساختار باورهای عقیدتی انسان تأثیر دارند؛ یعنی هنگامی که عقاید گوناگون در انسان شکل میگیرند، میان احساسها و خواستههای او کشاکشی پیدا میشود؛ بهگونهای که شکلگیری معرفت در انسان متأخر از میلی میگردد که او را بدان سوق میدهد. با بررسی ساحات وجودی انسان و معناشناسی مفاهیم دعا و معرفت، به روش تحلیلی و توصیفی، باب معرفتی جدیدی گشوده میشود. از آنجا که این میل به دعا، از ساحت عاطفی نشأت میگیرد، بر فرآیند معرفت انسان در حوزههای مختلف، بهویژه در حوزه خداشناسی، اثرگذار است. درواقع اگر آینه دل در سایه دعا، تهذیب، مصفا شود، برای پذیرش معارف و تجلی اسماء الهی مستعد میگردد. غالب مفسران، در تفسیر آیات دعا و معرفت، رابطه معیت بین خدا و دعاکننده را مساوی با قرب و اتصال میدانند که این انس و قرب هنگام دعا، منشأ اثر و معرفت به اسماء خداست؛ بنابراین، با پذیرش تأثیر عواطف بر معارف، مقدمه پرداختن به نقش دعا در شناخت بیشتر اسماء و صفات پروردگار فراهم میشود و توجه به این امر در تربیت و سعادت انسان و هدایت جوامع بشری نقش بسزایی دارد.