چکیده:
تاریخ نشان از فهمپذیری متون و کاربرد ابزار و روشهای متفاوت در راستای فهم و تفسیر متون الهی و بشری دارد. تفسیر قرآن نیز با بیان نبوی آغاز شد و در سه سده نخست اسلام، روش غالب آن نقلی یا مأثور بوده است. سیر از نقلی به عقلی در تفسیر، همراه با تغییر رویکرد اجتماعی و فرهنگی، سیر تطور خود را بر اساس مبانی و دلایل متقن طی نمود و با گذشت زمان بهویژه در قرن چهاردهم اجتهاد و بهرهوری از عقل در کنار نقل، افزون گشت ـ هرچند در دورههایی با چالش روبرو گردیدـ و کارکردهای داشته است. این تحقیق به دنبال پاسخ این پرسش است که در چنین فرایندی تفکر اجتهادی چه کارکردهایی داشته است؟ اسلام برخلاف مکتبهای غیر الهی مکتبی است پویا و تأمینکننده نیازهای انسان در تمام شئون فردی و اجتماعی؛ و آنچه به کمال و خاتمیت دین خدشه وارد میسازد، سکوت شارع نسبت بهحکم برخی از موضوعهای جدید و یا انسداد باب اجتهاد است. ضرورت و اهمیت اجتهاد در تاریخ اسلام گرچه مربوط به زمان غیبت است لیکن در صدر اسلام، دانشمندان با اجتهاد خود کوشیدند تا آیات الهی را تبیین نمایند و مورد تشویق امامان معصوم (ع) نیز قرار میگرفتند. اجتهاد در تفسیر، تلاش برای فهم و تبیین معانی و مقاصد آیات است با اتکای به عقل و توجه به نقل و این حرکتی نو و پویا در تفسیر قرآن است که مفسر را در کشف حقایق آیات و روایات یاری مینماید و آن را از هرگونه آسیبی بهویژه تفسیر به رأی ـ تحمیل پندار و برداشت شخصی بر آیات و روایات ـ محفوظ میدارد. قرن چهاردهم از نظر تاریخ تفسیر، قرنی ممتاز و متمایز است، چرا که احیاگران فکر دینی و مفسران، از پس غفلتی دیرین، قرآن را از طاق نسیان به متن اجتماع آورده و با ذهن و زندگی جدید پیوند دادهاند و تحولی شگرف در مسائل سیاسی اجتماعی پدید آوردند. تحول و تطور تفسیر با رویکرد اجتهادی متأثر از عواملی مانند توجه به آزادی اندیشه، نیازهای اجتماعی، پیشرفت علوم در قرون اخیر، تحول در روش تفسیری، بروز ایدههای نوین عقلانی، نارسایی تفاسیر نقلی و ... ـ میباشد که کارکردهایی مانند تبیین اندیشه اجتماعی، احیا و اصلاح معرفت دینی، ایجاد نحلههای علمی و تفاسیر جدید، تحول در نظام سیاسی اسلام، تحول در کشفیات علمی قران و برداشت نو از امور اقتصادی را به دنبال داشت.