چکیده:
زمانی زن پا به جهان هستی گذاشت و رنج و ستمهایی در طی قرنهای متمادی در زندگی خویش بر خود متحمل شد، خصوصاً در عرب جاهلیت زن مظلوم تاریخ معرفی شده، زمانی که اسلام ظهور کرد جایگاه رفیعی را برای او در جامعه و خانواده معین نمود؛ و این خود زن است که باید در این میدان رقابت تلاش نماید منزلت خود را با پذیرفتن ولایت بالا ببرد و مهمترین مسئلهای که در تمام ادیان الهی بعد از اعتقاد به وجود خداوند مطرح میشود، بحث ولایت انسان است؛ به جهت اینکه وی مظهر تام جمیع اسماء در صفات الهی است، بنا بر حدیث قدسی «لولاک، لما خلقت الافلاک» هدف خلقت او بوده است پس شناختن این خلیفهالله جهت شناخت خداوند متعال واجب است. با توجه به تعریف ولایت که یک واژه عربی، بَه معنای به هم پیوستگی و نوعی اتصال و ترابط دو چیزاست. گستردهترین کاربرد واژه ولایت در محاوره و عرف، به معنای امارات و حاکمیت سیاسی است بهگونهای که هرگاه ولایت، بدون قید بکار رود و عاری از قرینه باشد انصراف آن به ولایت سیاسی و امارات خواهد بود که منظور از آن مدیریت اداره جامعه و تنظیم امور کلان اجتماعی است و گاهی ولایت به معنی حق سرپرستی و تصرف در امور دیگری و حق اطاعت بر اوست خواه در عمل سرپرستی کند یا خیر؟ مثل اذن ولی صغیره در نکاح یا در ولایت فقیه. یکی از مسائل مهم اجتماعی و سیاسی در عرصه مختلف جامعه حضور زن میباشد که از گذشته تا به امروز مورد بحث و بررسی قرار گرفته و بخشی از مطالعات مرتبط با سیاستگذاریها را به خود اختصاص داده است. تصدی مناصبی همچون رهبری، ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس، برای زنان از جمله موارد مهم مورد مناقشه بوده که عرصه تضارب آراء فقها و اظهارنظرهای مختلف روشنفکران دینی بوده است، با بررسی سیر تاریخی ولایت سیاسی زن در نظر فقه شیعه، میخواهیم این مسائل را دریابیم که آیا زن هم میتواند متصدی امور یک جامعه گردد و آن را سرپرستی کند یا خیر؟ زن در نگرش ادیان غیر اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آیا فقهای شیعه ولایت زن در تمام عرصهها را میپذیرند یا خیر؟ فقیهان مشروعیت یا نامشروعیت ورود زن به عرصه سیاست و اشتغال بدان و صلاحیت یا عدم صلاحیت شرعی او را در این زمینه رد میکنند و شماری نیز میان انواع فعالیت سیاسی تفاوت گذاشته، مطلقگرایی نمیکنند. قائلین به عدم جواز مشارکت سیاسی زنان معتقدند: سیاست، حوزه مردان بوده و زنان به دلیل غلبه عواطف و احساسات شایستگی صلاحیت سرپرستی جامعه را ندارند. از دیدگاه فقه امامیه تصدی مناصب ولایی همچون رهبری و ریاست جمهوری به مردان اختصاص دارد که این امر به هیچوجه به معنای پایینتر بودن شأن جایگاه زن نسبت به مرد نیست بلکه به دلیل این است، خالق انسان بر اساس حکمت بالغه خود هریک از زن و مرد را با ویژگیهای متفاوتی آفریده است. علمای مسلمان معمولاً به این مسئله در بحث قضاوت پرداختهاند در روایاتی در باب القضا «المراه ریحانه و لیست قهرمانه» بر این اساس حکومت زنان را از علائم فساد زمان می-شمرند که شیخ حر عاملی در «وسائل» آوردند «ان المراه لاتولی القضاء» در حدیثی از پیامبر یا علی لیس علی المراه جمعه و ... لا تولا القضا: نماز جمعه برزنان واجب نیست و قضاوت برای ایشان روا نیست. شیخ طوسی در «الخلاف» این مسئله را مطرح کردند با آنکه بسیاری از مسائل اجماع را دلیل آوردند، درباره این مسئله نه به اجماع بلکه به اصل روایات تمسک جسته است. علامه حلی وقتی شرایط امام را میشمرند میگوید: «امام باید مرد باشد تا دارای هیبت باشد بتواند با مردان مخالفت کند» ولی برخی فقهای ادله جواز ولایت زن را شایسته میدانند؛ و از نظر آنها برای ولایت اموری مثل، عقل، تدبیر و عدالت و علم مهم است نه خصوصیات جنسی و به همین دلیل زنان فراوانی در جوامع مختلف پیش از اسلام تاکنون متصدی جامعه شدهاند از جمله بلقیس ملکه سبا که قرآن مجید به آن اشاره میکند. شیخ صدوق از کلینی و او از اسحاق بن یعقوب روایت کرده است در طی یک نامه از محمد بن عثمان خواسته تا پرسشنامه را به حضرت حجت (عج) برساند، امام زمان در جواب نامه نوشته بود «در حوادثی که رخ میدهد و در موارد دیگر به راویان حدیث ما رجوع کنید که اینان حجت من بر شمایند و من حجت خداوند هستم» در این حدیث راویان احادیث اهلبیت که مقصود فقهایند حجت معرفی شده که شامل مکتب اهلبیت اعم از زن و یا مرد میباشد، زیرا معیار حجت بودن و فقاهت و علم به معارف اهلبیت در آن زن و مرد یکسانند، حضرت امام خمینی (ره) و دیگر فقهای معاصر برای ولایت سیاسی زن به یک روایات از پیامبر (ص) تمسک کردهاند که میفرمودند: «خدایا جانشینان مرا مورد رحمت قرار بده» که اصحاب پرسیدند؟ جانشینان شما چه کسی هستند؟ فرمودند: «آنان که بعد از من میآیند و احادیث سنت مرا روایات میکنند و به مردم یاد میدهند» پس میتواند فهمید که این راویان شامل مرد و زن هم می-شود این موضوع بالطبع نظرات موافقان و مخالفان خاص خود را دارد و زنان علاوه بر توانایی برای مسائل مهم ولایت که علمای معاصر، جایز بودن امر قضاوت و سایر مناصب برای زنان با رد کردن آیات و روایات که از سوی مخالفان ذکر شده پذیرفتن، زنان میتواند در برخی مسئولیتهای فقهی را همچون مردان از جمله شهادت دادن و حضانت فرزندان و وکالت و ... قبول و سرپرستی کنند.